چكيده: محور اصلي اين مقاله خطبه هاي حضرت زينب (سلام الله عليها ) است كه در كوفه و شام بعد از واقعه ي عاشورا ايراد كرده است . زينب (س) در كوفه در ميان مردم و همچنين درمجلس ابن زياد و در شام در كاخ يزيد، چنان خطبه هايي ايراد مي كند كه تمام مخاطبين خود را در هم مي كوبد و كاري مي كند كه در طول تاريخ هر انسان آزاده اي از آنان به بدي ياد كند . در اين مجموعه به اين خطبه ها و آثار آنها و همچنين به مشخصات و خصوصيات اخلاقي و علمي آن حضرت اشاره شده است .
حضرت زينب كبري (سلام الله عليها) دختر اميرالمومنين (عليه السلام) و فاطمه زهرا (سلام الله عليها) و كنيه اش ام كلثوم مي باشد. محيط خانواد گي او از لحاظ شرف ، فضيلت و انسانيت بي نظير است. در دامان پر مهر و آغوش گرم پد ر و مادر خود تربيت يافت و از لحاظ فضيلت و مردمي به سر حد كمال رسيد از لحاظ تقوا و زهد و پاكدامني ، نمونه ي مادر گرامي خود فاطمه زهراست.1ولادت او را با اختلاف نوشته اند ، بعضي پنجم جمادي الاول سال ششم هجرت در مدينه و بعضي ديگر در اوايل شعبان سال ششم هجرت دانسته اند. 2
تولدش در حيات پيغمبر خدا واقع شد . زني خردمند و با تدبير بود . همسر عبدالله بن جعفر و مادر چند فرزند است. در كربلا همراه برادرش حسين (عليه السلام) بود. پس از آن در لباس اسيري او را به دمشق و به مجلس يزيد بن معاويه بردند . زينب را عقيله ي بني هاشم مي نامند. در فصاحت و بلاغت و شجاعت ادبي ، بي نظير است. هنگامي كه سخن مي گفت ، گويي از زبان پدر ، ايراد سخن مي كرد. شاهد سخنوري او ، همان سخنراني اي است كه در مجلس يزيد ايراد كرد .3
كنيه ي آن حضرت ام كلثوم و ام عبدالله مي باشد ولي براي اين حضرت كنيه هاي مخصوصي است مثل : ام المصا يب ، ام الرزايا ، ام النوايب و امثال آن. و اما القاب آن حضرت بسيار است از آن جمله عقيله بني هاشم و عقيله الطالبيين و ديگر صديقه ي صغري چون مادرش صديقه ي كبري و پدرش اميرالمومنين صديق اكبر است و ديگر عصمت صغري كه اين ملكه ي عصمت را خدا به آن حضرت عطا كرده است ، عصمتي كه شرط امامت است در آن حضرت وجود داشت و يكي ديگر از القاب آن حضرت وليه الله است.4 محل دفن آن حضرت را بعضي در مدينه و بعضي در شام و بعضي در مصر دانسته اند ،اكنون در شام ضريح مقدسي داردكه زيارتگاه شيعيان جهان است. 5
1-بهشتي، احمد، زنان نامدار ، چاپ اول ، مركز چاپ و نشر سازمان تبليغات اسلامي ، قم ، 1368 ،ص 50 .
2-محلاتي ، ذبيحالله، رياحين الشريعة ، جلد سوم ، چاپ پنجم ، دار الكتب الاسلاميه ، تهران ، 1368 ، ص 33 .
3-بهشتي، احمد، زنان نامدار ، چاپ اول ، مركز چاپ و نشر سازمان تبليغات اسلامي ، قم ، 1368 ،ص51 .
5-بهشتي، احمد، زنان نامدار ، چاپ اول ، مركز چاپ و نشر سازمان تبليغات اسلامي ، قم ، 1368 ،ص56 .
4-محلاتي ، ذبيحالله، رياحين الشريعة ، جلد سوم ، چاپ پنجم ، دار الكتب الاسلاميه ، تهران ، 1368 ، ص47-46 .
علم و دانش زينب كبري:
فريدوجدي در دايرةالمعارف در ذيل لغت نوين مينويسد:« زينب بنتعليبناليطالب عليه السلام از زنان فاضله روزگار است و عقيله جليله بني هاشم است كه با برادرش حسين بن علي در واقعه كربلا حضور داشته است».1
نيشابوري در رسالهعلويه ميگويد: زينب (س) دختر علي عليه السلام در فصاحت و بلاغت و زهد و عبادت مانند پدرو مادرش بود. زينب از طفوليت داراي علم و كمال بود و از كوچكي شرح صدر داشته و در مكتب رسالت و امامت و عصمت و طهارت از منبع علوم و دانش سيراب گشته، البته كسي كه در مهد علم تربيت شده باشد و در باب علم علوي معتكف باشد و در تمامي عمر در پيشگاه دو پيشواي بزرگ كه سادات اهل بهشت هستند پرورش يافته بايد چنين باشد.
شيخ جعفر نقدي ميگويد: البته علم و دانش زينب، مانند دانش ساير صنوف بشري نيست كه از طريق اكتساب و تحصيل باشد بلكه از منبع علوم غيبي نبوت و باب علم و دانش امامت سيراب گشته، كه معلمين مادي جهان را بدان راهي نيست، اخذ علم و دانش نموده است و داراي نيرويي بوده است كه توانسته از منبع علوم غيبي سرچشمه بگيرد و از پيشگاه جد، پدر و دو برادر والاگهر خود علم و تربيت فراگيرد.
او داراي قدرت بيان و فصاحت و بلاغت و علم وعمل مي باشد. فاضل دربندي نقل كرده است كه حضرت زينب (س) علم منايا و بلايا را از پدر بزرگوارش فراگرفته و مانند جمعي از اصحاب مثل سلمان، ابوذر و بعضي از تابعين مثل: رشيدهجري، ميثم تمار، داراي اسرار بوده كه خطبه او در مجلس يزيد، شاهد اين گواه است. و همچنين دربندي ميگويد: حضرت سجاد فرموده است:( يا عمة انت بحمدالله عالمه غير معلمه و فهمه غير مفهمه) ، بهترين دليل اين مدعي است.
جزائري در خصايص زينبيه ص 27 مينويسد كه در زماني كه اميرالمومنين (ع) در كوفه بودند آن مكرمه مجلس درسي در منزل خود داشته كه براي زنها تفسير قرآن بيان ميفرمودند.2
1-محلاتي ، ذبيحالله، رياحين الشريعة ، جلد سوم ، چاپ پنجم ، دار الكتب الاسلاميه ، تهران ، 1368 ، ص51 .
2- همان ، ص 52 -57 .
روحيه و شخصيت آن حضرت:
علاقه حضرت زينب به برادرش حسين بسيار بود. وقتي كه امام حسين عازم سفر عراق شد، زينب از شوهرش عبداللهبن جعفر اجازه گرفت كه برادرش را همراهي كند و در ركاب او باشد عبدالله بحسب شرطي كه در ضمن عقد، حضرت امير به عبدالله فرمود كه هرگاه زينب بخواهد با حسين سفر برود او را مانع نشود از اين رو عبدالله به او اجازه داد و او هم خود را مهياي سفر كرد. در روز دوم محرم سال 61 هجرت همراه برادرش حسين عليه السلام و ديگر اهل بيت وارد زمين كربلا زينب (ع) دو فرزندش محمد و عون را با خود به كربلا آورده بود و اين دو نوجوان در راه حسين (ع) به شهادت رسيدند. او با اينكه دو پسرش ، برادرانش و بسياري از نزديكانش شهيد شدند ، چون كوهي استوار، در برابر حوادث ايستادگي كرد، اگر گريه ميكرد گريهاش فرياد بر ضدظلم بود، فرياد بيداري بود، پيام آور خون شهيدان بودكه در برابر ابن زياد كوبنده ميگويد:" ما رايت الاّ خيراً" . آنچه ديدم، سعادت بود، ما در راه خدا هرچه در سختي قرار بگيريم ، براي ما كرامت و شرافت است.2
در حماسه حسيني آن كسي كه بيش از همه اين درس را آموخت و بيش از همه اين پرتو حسيني بر روح مقدس او تابيد، خواهر بزرگوارش زينب (س) بود. زينب بعد از كربلا با زينب قبل از كربلا متفاوت است. يعني زينب بعد از كربلا شخصيت و عظمت بيشتري دارد.3
ويژگي هاي او در ماجراي كربلا بسيار است مهمترين ويژگي او را ميتوان در سه چيز خلاصه كرد:
اول اينكه تا برادرش حسين بود يگانه حامي او بود و بعد از او از حجت خدا امام سجاد(ع) سرپرستي و حمايت كردو در چندين مورد نگذاشت او رابه قتل برسانند، خود را سپر او كرد، و اين چنين درس حمايت از مقام رهبري اسلامي را به جهانيان آموخت. دوم اينكه او سرپرست يتيمان و بانوان بي سرپرست بود، پناه و تسلي خاطر آنها بودو تا آخرين حد توان از آنها حمايت مي كرد. سوم ،اين كه او پيام آور خون شهيدان بود، در كوفه و در مدينه و درهرجا كه فرصت بدست ميآورد ، از شهيدان ميگفت و هدف حسين (ع) را روشن ميكرد، و مردم را بيدار مينمود، خطبه غراي او در كوفه و شام، يزيد را به لرزه انداخت و او را با كوبنده ترين مطالب در برابر جمعيت محكوم ساخت.4
1-محلاتي ، ذبيحالله، رياحين الشريعة ، جلد سوم ، چاپ پنجم ، دار الكتب الاسلاميه ، تهران ، 1368 ، ص 76 – 77 .
2-محمدي، محمد، امام حسين خورشيد انقلاب ، انتشارات پيام آزادي تهران ، 1364، ص 206 .
3- مطهري، مرتضي، حماسه حسيني ، چاپ چهل و هشتم ، انتشارات صدرا ، تهران ، 1384 ، ص 52 .
4- محمدي، محمد، امام حسين خورشيد انقلاب ، انتشارات پيام آزادي تهران ، 1364، ص 205 .
هنگامي كه روز عاشورا سپري ميشد و زينب، حسين عليه السلام را با آن روحيه قوي و نيرومند و با آن دستور العمل ها ميبيند، زينب ديگري ميشود كه ديگر احدي در مقابل او كوچكترين شخصيتي ندارد. امام زينالعابدين عليه السلام فرمود: ما دوازده نفر بوديم و تمامي ما دوازده نفر را به يك زنجير بسته بودند كه يك سر زنجير به بازوي من و سرديگر آن به بازوي عمهام زينب بسته بود. تاريخ ميگويد ورود اسرا به شام دوم ماه صفربوده است بنابراين 22 روز از اسارت زينب گذشته است با اين حال او را وارد مجلس يزيد بن معاويه ميكنند. يزيدي كه براي او بارگاه مجللي بود كه هركس با ديدن آن بارگاه و آن خدم و حشم و طنطنه و دبدبه، خودش را ميباخت، در چنين شرايطي اسرا را وارد كردند.
همچنين زينب اسير، رنج ديده و رنج كشيده، در همان محضر موجي در روحش پيدا شد و چنان موجي در جمعيت ايجاد كرد كه يزيد معروف به فصاحت و بلاغت را لال كرد. زينب با صداي بلند فرياد ميزند:" اي يزيد تو خيال مي كني اينكه امروز ما را اسير كردهاي و تمام اقطار زمين را بر ما گرفتهاي و ما در مشت نوكرهاي تو هستيم، يك نعمت و موهبتي از طرف خداوند برتوست؟! به خدا قسم تو الان در نظر من بسيار كوچك و حقير و بسيار پست هستي و من براي تو يك ذره هم شخصيت قائل نيستم."
در اينجا ميتوان گفت، اينها مردمي هستند كه بجز ايمان و شخصيت روحي و معنوي همه چيزشان را از دست دادهاند. آن وقت شخصيتي مانند شخصيت زينب چنين حماسه اي بيافريند كه درشام انقلاب به وجودبياورد؟ همان طور كه انقلاب هم به وجود آورد. يزيد مجبور شد در همان شام روش خود را عوض كند و اسرا را محترمانه به مدينه بفرستد، بعد تبري كند و بگويد: خدا لعنت كند ابن زياد را، من چنين دستوري نداده بودم ، او از پيش خود اين كار را كرد.
زينب به گفته هاي كوبندهاش ادامه ميدهد و چنان خطبهاي در آن مجلس ميخواند كه يزيد لال و ساكت باقي مي ماند. و براي اينكه دل زينب را آتش بزند با عصاي خيزران خود به لب ودندان ابا عبدالله اشاره مي كند.1
زينب در روز عاشورا:
سرانجام روز ايثار ،روز فداكاري ،روز بينظير عشقبازي ، روز جرقه نور برضد باطل، روز فراموش نشدني عاشوراي خونين و روز غلبه خون بر شمشير فرارسيد. سيد بن طاوس مينويسد: امام حسين عليه السلام لشكر را به جنگ طلبيد ،
1-مطهري، مرتضي، حماسه حسيني ، چاپ چهل و هشتم ، انتشارات صدرا ، تهران ، 1384 ، ص 52-54 .
هركس كه در مقابل آن حضرت قرار ميگرفت امام او رابه قتل ميرسانيدو ميفرمود: شهيد شدن از زير بار ننگ رفتن سزاوارتر و زير بار ننگ رفتن از داخل شدن درجهنم شايسته تراست.1
امام همچنان مشغول جهاد بود تا اينكه لشكر بين آن حضرت و خيمههايش حائل شدند آن بزرگوار فرياد زد: "اي تابعين آل ابوسفيان ! واي برشما! اگر دين نداريد و از روز معاد نميترسيد پس لااقل در دنياي خود آزاد مرد باشيد. در همين موقع بود كه ضعف بر امام حسين غلبه يافت، توقف كرد كه لحظهاي استراحت نمايد، در همان موقع كه ايستاده بود سنگي از طرف دشمن به پيشاني مباركش اصابت كرد و خون جاري شد. شيخ مفيد در كتاب ارشاد از حميدبن مسلم روايت ميكند كه گفت : موقعي كه شمربن ذيالجوشن شجاعت و دلاوري امام حسين را ديد، كمان داران را امر كرد تا امام حسين را تير باران كنند تير اندازان بدن مقدس آن حضرت را هدف تير قرار دادند، آن قدر تير به بند مبارك امام حسين اصابت كرد كه امام دست از جنگ كشيد در همين موقع بود كه حضرت زينب كبري بر در خيمه قرار گرفت، عمربنسعد را مخاطب قرار داد و فرمود: واي برتو اي عمر! آيا جا دارد كه امام حسين كشته شود و تو استاده به آن نگاه كني؟! عمر جوابي به زينب نداد. و طبق روايت طبري اشك عمر بصورتش جاري شد و صورت خود را از زينب برگردانيد.2
زينب هنگامي كه سنگدلي عمر را ديد خطاب به لشكريان فرمود: واي بر شما مگر در اين همه لشكر يك تن مسلمان نيست؟ كسي جواب نداد.3
ناسخ تواريخ مينويسد: در آخرين لحظات عمر امام حسين (ع) شمربن ذيالجوشن گفت: هيچكس براي كشتن حسين از من سزاوارتر نيست ، شمشير را برگرفت و بالاي سينه اما حسين جاي گرفت. امام چشم بگشود و بر شمر نظر كرد، نه حيا نمود و نه بيمناك شد. به حسين گفت: من از آن افرادي نيستم كه از كشتن تو منصرف شوم.4
در طراز المذهب از كتاب انوارالشهاده نقل شده كه در آن حال كه شمر ملعون برفراز سر امام ايستاده بود، زينب و ساير زنان با حالتي پريشان وارد قتلگاه شدند. آنگاه زينب به آن خبيث روي كرد و فرمود اي ظالم مرا بگذار تا بدن مباركش را از آفتاب بپوشانم شمر بر اين سوز و محنت رحمي نياورد و زينب را با كعب نيزه از آن بدن مطهر دور كرد. زينب صدا را به ناله بلند كرد، امام چون ناله خواهر را شنيد چشم باز كرد و فرمود اي خواهر دست اطفال مرا
1-نجفي، محمد جواد ، ستارگان درخشان ، ج 5، كتاب فروشي اسلاميه ،تهران 1362 ، ص 173 .
2-همان، ص 177 -179 .
3-محلاتي ، ذبيحالله، رياحين الشريعة ، جلد سوم ، چاپ پنجم ، دار الكتب الاسلاميه ، تهران ، 1368 ، ص100 .
4-نجفي، محمد جواد ، ستارگان درخشان ، ج 5، كتاب فروشي اسلاميه ،تهران 1362 ، ص 180
بگير و به خيمه باز گرد كه مرا در زير شمشير ننگري.1
اسرا بعد از واقعه عاشورا:
سرانجام ،آن امام عزيز را به شهادت ميرساند. بعد از شهادت امام حسين، لشكر كفار خيمه ها را به آتش كشيدند و زنان و كودكان را به اسارت گرفتند. از عصر عاشورا زينب تجلي ميكند، ازآن به بعد به او واگذار ميشود. رئيس قافله اوست چون يگانه مرد زين العابدين عليه السلام است كه در اين وقت به شدت مريض است و احتياج به پرستار دارد تا آنجا كه دشمن طبق دستور كلي پسر زياد كه از جنس ذكور اولاد حسين هيچ كس نبايد باقي بماند، چند بار حمله كردند تا امام زين العابدين را بكشند ولي بعد خودشان گفتند: اين خودش ميميرد. و اين هم خودش يك حكمت و مصلحت خدايي بود كه حضرت امام زينالعابدين بدين وسيله زنده بماند و نسل مقدس حسين بنعلي باقي بماند. يكي از كارهاي زينب پرستاري از او بود. درعصر روز يازدهم اسرا را آوردند. اهل بيت خواهشي كردند كه پذيرفته شد آن خواهش اين بود كه گفتند: شما را به خدا حالا كه ما را ازاين جا ميبريد، مارا از قتلگاه حسين عبوربدهيد براي اينكه ميخواهم براي آخرين بار با عزيزانمان خدا حافظي كرده باشيم. وقتي كه به قتلگاه رسيدند همه بي اختيار خودشان را از روي مركبها به روي زمين انداختند. زينب خودش را به بدن مقدس اباعبدلله ميرساند او را با وضعي ميبيند كه تا آن وقت هرگز نديده بود، بدني ميبيند بي سرو بي لباس، با اين بدن معاشقه ميكند، آنچنان دلسوز ناله كرد كه اشك دشمن جاري شدو دوست و دشمن به گريه در آمدند.2
اين كودكان و زنان داغ ديده هرچند در صورت اسيران بيپناه اكنون به سوي كوفه و شام در حركتند، اما در واقع آنها سازمان تبليغ حسين اند و سرنوشت نهضت اكنون به دست آنها سپرده شده است.3 اين وظيفه آنهاست كه حكومت يزيد را در برابر اجتماع و ملت به محاكمه بكشند وآشكارا محكوميت و رسوايي و ننگ آن را ثابت كنند. آنها هستند كه بايد صورت واقعي و ماهيت فاجعه طف را از دستبرد و تحريف حكومت حفظ كنند و با همان قداست و عظمت آن را در برابر نسلهاي اسلامي قرار دهند. آنها دستگاههاي ضبط حسيناند و بايد نداهاي روح بخش امام را با همان سوزو گداز و جذابيت خاص آن به گوش انسانها و ملتها برسانند. حادثه دردناك كربلا هرچند كافي است كه به تنهايي شديدترين خشم و نفرت خلق را عليه دودمان آلاميه سخت تحريك كند و پاك ترين احساسات و عواطف امت را به سوي حسين و خاندان عزيزش معطوف دارد، اما خطري بزرگ كه به سختي آن را تهديد ميكند امكان تحريف آن به وسيله دستگاه حكومت است. اين جا تنها كاروان اسيرانند كه ميتوانند آن
1-محلاتي ، ذبيحالله، رياحين الشريعة ، جلد سوم ، چاپ پنجم ، دار الكتب الاسلاميه ، تهران ، 1368 ، ص103 .
2- مطهري، مرتضي، حماسه حسيني ، چاپ چهل و هشتم ، انتشارات صدرا ، تهران ، 1384 ، ص 409 .
3- هاشمي نژاد ، شهيد سيد عبدالكريم ، درسي كه حسين به انسانها آموخت ، انتشارات آستان قدس رضوي، 1383 ،ص 196 .
تهديد را خنثي كنند و اجازه چنين خيانتي را به آنها ندهند. اسراي اهل بيت توانستند با استفاده از فرصتهاي مناسب اجتماع اسلامي را از هدف مقدس سالارشهيدان آگاه سازند و از اين راه آن نهضت خونين را به ثمر برسانند كه در اين بين نقش زينب ازهمه پر رنگ تر بود.1
ورود اهل بيت امام حسين به كوفه:
اسرا را حركت دادند و بردند در حالي كه زينب شايد از روز تاسوعا اصلا خواب به چشمش نرفته است. سرهاي مقدس را قبلاً بريده بودند، تقريبا دوساعت بعد از طلوع آفتاب در حالي كه اسرا را وارد كوفه ميكردند دستور دادند سرهاي مقدس را به استقبال آنها ببرند كه بايكديگر بيايند.2 ابن سعد اسيران را آورد و چون نزديك كوفه رسيد مردم كوفه به تماشاي آنها جمع شدند. راوي ميگويد: زني از كوفيان از پشت بام سر به زير آورد و گفت: شما از كدام اسيرانيد؟ گفتند: اسيران آل محمد عليهم السلام. آن زن پايين رفت و رو لباسي و كمر پوش و روبند جمع آوري كرد و به آنها داد تا خود را بپوشانند.3
خطبه حضرت زينب براي مردم كوفه و نتيجه آن:
حذام بن ستير اسدي گفت: چون عليبن الحسين را در حال بيماري با زنان از كربلا به كوفه آوردند، زنان كوفه گريبان دريدند و شيون بلند كردند و مردان هم با آنها گريستند. زينب دخترعلي عليه السلام اشاره كرد تا مردم خاموش شوند.4 نفسها در سينهها برگشت و زنگها خاموش شدند و پس از ستايش خدا و صلوات بر رسول خدا (ص) گفت: اي اهل كوفه، اي اهل لاف زدن و پيمان گسستن و عقب كشيدن، گريههاتان نيارامد و نالههاتان فروننشيند، همانا مثل شما مثل زني است كه رشته محكم خود را واتابد شما پيمان خود را وسيله دغلي ساختيد، جز لاف وخودبيني و گزاف و دروغ در شما چيزي نيست، چه بد براي خود پيش آورديد كه خدا بر شما خشم كرد ودر عذاب ابد جا گرفتيد، براي پدرم گريه كنيد؟! آري به خدا بايد گريه كنيد زيرا شما را همان گريه شايسته است، پُر بگرييد و كم بخنديد كه چنان آلوده ننگ و گرفتار رسوايي آن هستيد كه هرگز نتوان آن راشست. چگونه خون زاده نبوت ومعدن رسالت از خود بزداييد كه سيد جوانان اهل بهشت و ستاد نبرد ، پناهگاه جمع شما بود ، براي شما جايگاه آرامش وسازش بود، درد شما را درمان ميكرد و از پيش آمدهاي بد، شما را نگهداري ميكرد، در ستيزه جويي باهم به او
1- هاشمي نژاد ، شهيد سيد عبدالكريم ، درسي كه حسين به انسانها آموخت ، انتشارات آستان قدس رضوي، 1383 ،ص 197 .
2-- مطهري، مرتضي، حماسه حسيني ، چاپ چهل و هشتم ، انتشارات صدرا ، تهران ، 1384 ، ص 410 .
3- قمي ، شيخ عباس ، در كربلا چه گذشت ، چاپ بيست و سوم ، انتشارات مسجد جمكران ، قم ، 1386 ، ص354 .
4- همان ، ص 355 .
مراجعه ميكرديد. اوچراغ راه شما بود، چه بد براي خود پيش آورديد و چه بد باري براي قيامت خود به دوش گرفتيد. در خشم خدا جا گرفتيد و سكه خواري و گدايي بر جبين شما زدند. واي برشما! ميدانيد چه جگر گوشهاي را از محمد(ص) پاره كرديد؟ و چه پيماني از او شكستيد؟خاندان گرامي او را به بازار آورديد؟ و چه پرده حرمتي از او دريديد؟ و چه خوني از او ريختيد؟ چه ناهنجاري آورديد كه بسا آسمان ها از هم فروريزد و زمين بپاشد و كوهها با خاك يكسان شود. مهلت، شما را سبك سر نكند، زيرا كسي براي خداي عزّوجلّ پيش دستي نتواند و خون خواهي از او فوت نشود.نه هرگز! پروردگارت براي ما و آنان در كمين است.1 دختر اميرالمومنين اين خطابه گرم و آتشين را ايراد كرد و درحالي كه مصائب كربلا سخت اورا رنج ميداد و اكنون هم در حال اسارت است بشيربن حزيم اسدي ميگويد: به خدا قسم من زني را در نهايت عفت و حيا نديدم كه بهتر از زينب سخن بگويد، آن گونه خطابهاي خواند كه گويا اين كلمات از زبان عليبن ابيطالب شنيده ميشود.2
در كوفه كه بيست سال پيش علي عليه السلام خليفه بود، حدود پنج سال خلافت خود خطابه هاي زيادي خوانده بود. هنوز در ميان مردم خطبه خواندن علي(ع) ضرب المثل بود. راوي ميگويد: گويي سخن علي از دهان زينب ميريزد ميگويد وقتي حرف هاي زينب تمام شد، مردم را ديدم كه همه انگشتانشان را به دهان گرفته و ميگزيدند.3 اين خطبه كه در برابر دشمنان خونخوار از حنجره زني اسيرو گرفتار بيرون آمده است، اگر از سرداري نيرومند و امپراطوري ارجمند هم بود مايه بسي شگفت و خيره كننده خطيبان زيردست بود، آن را جز با كرامات مقام شامخ ولايت زينب (س) نتوان توجيه كرد. در قسمت اول خطبه، سوء تاثير حكومت ستمكار معاويه را در مردم تشريح كرده و فرموده است چون حكومت ناحق و زور با نيروي خود بربشر مسلط شود چگونه سيرت فرشته مآب او را دگرگون سازد و اين انسان شريف را در منجلاب اخلاق فاسد سرنگون كند، خرد و ايمان او را بدزدد و او را در برابر انجام خدمتهاي نارواي خود به بادآفرين گيرد و لاف زن كند. بيرونش چون سيم پاك، درخشان و درونش چون مردار گنديده و بدبواست.4
شيون و افسوس زينب، نه از اين است كه برادران خود را از دست داده و به اسارت افتاده، بلكه او در يك موج بي پايان، تاسف برحال ملت اسلامي و مردم كوفه گرفتار است مينگرد، كه با كشتن حسين وضع عالم اسلامي به كجا كشيده شده است و كاخ عدالت عمومي فروريخته ، ديگر اين مردم روي آسايش نخواهند ديد و از فيوضات معنويه
1-قمي ، شيخ عباس ، در كربلا چه گذشت ، چاپ بيست و سوم ، انتشارات مسجد جمكران ، قم ، 1386 ، ص 355 .
2- هاشمي نژاد ، شهيد سيد عبدالكريم ، درسي كه حسين به انسانها آموخت ، انتشارات آستان قدس رضوي، 1383 ،ص 204 .
3 -مطهري، مرتضي، حماسه حسيني ، چاپ چهل و هشتم ، انتشارات صدرا ، تهران ، 1384 ، ص411 .
4-قمي ، شيخ عباس ، در كربلا چه گذشت ، چاپ بيست و سوم ، انتشارات مسجد جمكران ، قم ، 1386 ، ص 257 .
دين نتوانند بهره مند شوند و تا هميشه خود و نسل خود را آلوده و ننگين و گرفتار كردهاند.1 زينب دراين گفتار، مردم خفته كوفه را بيدار كرد، مردمي كه با افسونگريهاي حكومت، گويا در خواب مرگباري فرورفته و نميدانستند چه جنايت بزرگي را فرزند معاويه با دست آنان انجام داد، جنايتي كه بنا به گفته زينب ننگ و عار آن محو شدني نيست و داغ رسوايي آن پاك نخواهد گشت. سخنان زينب مانند صيحهاي بود آسماني، كه محيط كوفه را يكباره فراگرفت و در آن اثر عميق و جانسوزي گذاشت. دختر اميرالمومنين فاجعه دردناك كربلا را كه با دست همان مردم بي فضيلت انجام يافته بود، بي پرده و سوزناك بيان نمود و آنها را بر انجام آن سخت نكوهش و توبيخ كرد.2
زينب كبري با اين منطق آتشين و پرمعناي خود، انقلاب را آغاز كرد و اول نتيجهاي كه گرفت اين بود كه خاندان نبوت را از خطر بزرگي كه آنها را تهديد ميكرد نجات داد. زيرا در هرآني ممكن بود پسر زياد فرمان قتل آنها را صادر كند و يا ذراري رسول را به بردگي گيرد وبه بازارهاي دوردست كفار بفرستد، تافروش روند و تارو مار گردند. ولي زينب چنان ماهرانه و موثر نطق كرد كه مردم كوفه را فرسنگها از حكومت بدبنياد اولاد زياد عقب راند. 3
زينب كبري با كلمات ملكوتي خود حقايق تلخ عاشورا را بي پرده بيان داشت تا حكومت زادهي زياد نتواند آن را تحريف كند و ماهيت قضيه را دگرگون سازد. گفتار زينب چنان اثر عميقي در كوفه به جاي گذاشت كه بالاخره توانست با دست همان مردم از كار گزاران و شركت كنندگان در حادثه خونين طف به بدترين صورت انتقام بگيرد. كوفيان خفته را بيدار ساخت به طوري كه خشم و غضب آن شهر را عليه عبيد الله بن زياد و يارانش را برانگيخت خشمي كه ديگر آرام نشد تا هنگامي كه همان مردم تحت لواي مختار گرد آمدند و به خاطر خونخواهي حسين عليه السلام دست به شورشي مقدس و انساني زدند شورشي كه موج سهمگين و مرگبار آن فرزند زياد و همهي شركت كنندگان در جنايت كربلا را فرا گرفت و آنها را به دردناك ترين وجه به دست انتقام سپرد. انقلاب خونين و سهمگين كه كوفه به راهبري مختار و سليمان بن صرد عليه اين دستگاه به وجود آورد، چيزي جز يك ثمره ي شيرين براي خطبهي آتشين و گرم زينب نبوده است.
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: ویژه نامه محرم ، بندی از آثار خطبه ی حضرت زینب بعد از کربلا ، ،
برچسبها: